رهام زندگی ما

اولین مسافرت رهام

1393/7/21 15:24
نویسنده : مامان رهام
154 بازدید
اشتراک گذاری

سلاممممممممممم پسرم گل پسرم تاج سرم niniweblog.com پسرم شما اولین مسافرتت هم رفتی با لطف خدا مامان جونم از اونجایی که مامان حسابی کسل شده بود و خیلی وقت بود یک مسافرت نرفته بودم یعنی فروردین 92 که مسافرت شمال رفتیم با خاله اینا و بعدش مامان فهمید تو رو داره دیگه مسافرت نرفته بودم و این چند وقت هم ماشاله با شیطونی های شما خیلی خسته شده بودم از بابا خواستم که ما رو ببره یک جایی و تصمیم گرفتیم با هم بریم به جزیزه زیبایی قشم niniweblog.com که این شد اولین مسافرت پسرم . مامان هم سریع برای 9 مهر ماه یک تور رزرو کرد دوست مامان هم خاله یلدا باهامون اومد تنها نباشیم 4 تایی 8 صبح 9 مهر ماه رفتیم فرودگاه مهرآباد که با هواپیما بریم به سمت قشم خیلی استرس داشتم اون لحظه همش میترسیدم تو هواپیما اذیت شی نمیدونستم اصلا دارم چیکار میکنم وقتی سوار شدیم شما شروع کردی به گریهههههه جیغ کشیدن niniweblog.com  پس استرسم بی دلیل نبود منو بابا هم هر کاری میکردیم آروم نمیشدی البته به خاطر فشار هوا بود احتمالا گوش درد گرفته بودی و از طرفی هم به جای تنگ عادت نداشتی میخواستی اونجا وایسی چهار دست پا رفتن هواپیما گذاشته بودی رو سرتniniweblog.com منو بابا هم این طوری بودیم niniweblog.com مهماندار و مسافرا یکی یکی میگفتن شیشه بزار دهنش تا مک بزنه گوشش خوب شه ولی شما شیشه هم نمیگرفتی یکی پنبه داد بزاریم تو گوشت که اونم باز برای اروم کردن شما نشد فکر کن رو صندلی منو بابا شده بودیم گهواره و داشتیم تو رو تو هوا تاپ میدادیم تا آروم شی تو هم همش گریه میکردی تا اینکه بالاخره شیشه گرفتی رو دستای بابا خوابت برد همه سک نفس راحت کشیدن اخیششششششش . 5 دقیقه مونده به فرود دوباره بیدار شدی شروع کردی به گریه داد زدن که دیگه یک جوری سرتو گرم کردیم تا هواپیما نشست ما پیاده شدیم شما هم آروم شدی ولی ما رو کشتی اون تووووو

قشم خیلی گرم بود و شرجی .منم همش باز نگران این بودم شما اذیت شی به خاطر گرمی هوا مادر بودن همینه دیگه همش نگرانیniniweblog.com .  دیگه  رفتیم هتل و بعد هم دنبال خرید تفریح چون وقت زیادی نداشتیم فقط دو شب سه روز اونجا بودیم که کلی حسرت خوردیم که چرا بیشتر نموندیم خوب اولین بار بود به قشم اومده بودیم و نمیدونستیم این قدر خوش میگذره و جاهای دیدینی داره که ادم وقت کم میاره و کم کم باید اینجا 5 روز بمونی تا بتونی از همه چیش استفاده کنی خیلیییی خیلیییی تو قشم خوش گذشت بهمون پسرم شما برخلاف اون همه جیغ داد که تو هواپیما کردی خیلی پسر خوبی بودی اونجا و تازه یاد گرفتی مثل زنبور میگی دیز دیز دیز دیزniniweblog.com

میزاشتیمت تو کالاسکه و میرفتیم مراکز خرید تو هم مینشستی و تند تند دست میزدی همش میگفتی دیز دیز دیز دیز همه اونجا عاشقت شده بودند و میگفتن این ماهی سفید تو قشم چیکار میکنه . وقتی هم خسته میشدی شیشه میزاشتیم دهنت و تو کالاسکه میخوابیدی مامان قربونت بره که این همه همکاری کردی تو مسافرت منو بابا خاله یلدا اصلا باورمون نمیشد این همون رهام شیطون بلا تهرانه فکر کنم به شما هم حسابی خوش میگذشتniniweblog.com عزیزم مامانی فدای اون معرفتت بشه . چند تا از عکسای  خوشگلت هم میزارم اینجا .

niniweblog.com اینجا سواحل جزیزه ناز تو قشم هست بسیار زیبا بود شما هم عاشقققققق اب بازی دیگه نمیومدی بیرون

 

کشتی تفریحی نیل طبقه بالاش شب بود ساعت 12:30 رو اب های خلیج فارس خیلی خوش گذشت

 

جنگل حرا شما خواب بودی و حتی یک لحظه هم بیدار نشدی قایق برات حکم گهواره رو داشت

 

پارک زیتون

 

تو غار حورپس هم خواب بودی عزیزم اینم از مسافرت ما این قدر خوش گذشته که از الان دارم به بابایی میگم سال دیگه هم باید مارو ببری این دفعه بیشتر بمونیم انشاله میریم بازم قصه ما به سر رسید .

 

niniweblog.com

پسندها (2)

نظرات (0)