پسرم حسابی بزرگ شده

سلام پسرم شرمندههههههههههههه هستم بسیار بسیار از اینکه خیلی وقته نیومدم و برات بنویسم راسته میگن بچه ها بزرگ تر که میشن مشکلاتشون هم بیشتر میشه واقعاااااااااااا که شما اقا که الان حسابی یزرگ شدی و باید بری سربازی خخخخخخخخخخخخ قریونت بشم حسابی وقت مامان میگیری . پسرم ماشاله هزار مشاله حسابی یزرگ شدی دیگه و احساس میکنم که یک دنیایی جدیدی شروع کردی نمیدونم چرا حس منه یا حسن همه مامانا که بچه هاشون هم سن شماست ولی دیگه نوزاد که نیستی هیچ کوچولو هم نیستی دیگه بیشتر چیزها رو متوجه میشی لوس کردن . لج کردن . اگه دعوات کنیم میفهمی واکنش نشون میدی . قهر کردن قربون قهر کردنت بشم هر وقت چیزی بهت مگیم باب میلیت نیست یا کاری میخوایی بکنی ما مانعت میشیم پشتت میکنی به ما و سرت میذاری زمین حالت سجده و میگی اووووووووم و تا نیایم و نازت نکنیم پا نمیشی مثل دخترا قهر میکنی البته اینم بگم بیشتر وقتا که بیرون میریم خیلی ها تشخیص نمیدن دختری یا پسر خیلی ها هم بهت میگن عروس من میشی خخخخ منو بابا هم میخندیم میگیم پسره بابا گل پسره دختر نیست از بس نازی ماشاله خیلی ها هم میپرسن دختره یا پسر . مثل مامانت خوشگلی اینم بگم قیافت خیلی خیلی خیلی شبیه خاله الهه شده هر کس میبینه میگه چقدر شبیه الهه هست خودم یک وقتایی که نگات میکنم انگار دارم به الهه نگاه میکنم حتی همسایه های عزیز اینا میگن شبیه خواهرته و فامیل ها خوب چه بهتر خاله خوشگل خواهر زاده هم خوشگل انشاله که تو درس و هوش هم ببری به خالت کلا به بابات نرفتی نمیدونم چرا هههههههه ......

پسرم الان شما 18 ماهتون هست و ماشاله هر کلمه ای که بگیم مثل طوطی تکرار میکنی هر چی بگیم حتی داریم صحبت میکنیم و حواسمون نیست شما یکی یکی کلمات ما رو تکرار میکنی اطرافیان هم به اسم صدا میزنی و کاملا میشناسی به عمو داود میگی داود . به عمو مهدی میگی عمو . به عمه ها عمه . بابای بابا محمد بابا . بابای من اقا . مادر بزرگ اعظم عزیز . پسرعمه سهیل دادا میگی . پسرخاله احسان دادا . دختر خاله عسل اجی . فقط خاله نمیتونی بگی چرااااااااا اخه بگو اونم دل خاله ها غش رفت اخههههه

یک بچه بزرگ تر خودت یا کوچیک تر ببینی تو خیابون میگی نی نی نی نی انگار خودت خیلی بزرگی ها

دیگه اینکه گفتم اطرفیان همه رو میشناسی و تشخیص میدی حتی ماشین اقاجون تشخیص میدی . یا ماشین عمو مهدی هر ماشین تیبا از بقلمون رد میشه فوری میگی عمو عمو الان هم شما خونه عزیز اشرف تشریف بردید تنهایی من دارم براتون خاطره مینویسم چطوری رفتید الان میگم . صبح با بابا محمد رفتید حموم اومدید یک کم بازی کردیم و از توی تراس بیرون نگاه کردید از شانس که تیبا روبه روی تراس پارک بود گریه کنان اومدید گفتید عمووووووووووو عموووووووووو فکر کردید عمو مهدی هست کلی گریه کردی مثل ابر بهار بابا بردت تو گوچه که مثلا ببینی اون ماشین عمو نیست بی خیال شی بیایی بالا کوچه گذاشتی رو سرت صدات از تو کوچه تا طبقه پنجم می اومد دیگه من زنگ زدم عمو مهدی اومد بردت اونجا الانم اونجاییی نا قلا شیطون بلا . هنوز هم عاشق اب بازی هستی و همش میگی با زبون شیرینت آپ بازی بازی یعنی میخوام اب بازی کنم یک استخر برات خریدیم که بری توش و آپ بازی کنی . یا میری ازتو کشو دفتر میکشی بیرون میگی دتر به دفتر میگی دتر اشاره میکنی یک خودکارم بهت بدیم شروع کنی به خط کشیدن . راستی یک متکا داری که عشقته خخخخ همش میگیری دستتو میگی لالا لالا یعنی خوابم میاد یا میخوایی شیر بخوری میگی لالا لالا یعنی باید اون زیر سرم باشه تا شیر بخورم خونه کسی هم میریم شیرت میگیری دستت وایمیسی تا بهت یک متکا ندن نمیخوابی شیر نمیخوری روی فرش امکان نداره بخوایی حتما باید متکا باشه قربونت بشم الهیی که همه چی حالیته . دیگه پسرم ماشاله همه چی میگی گفتنی زیاده گوشی تلفن و موبایل میگیری الو الو میکنی . میخوایی بری بیرون میگی کش کش یعنی کفش هامو بپوشید برم بیرون . یا اینکه میگی کلا کلا یعنی کلاهم بزارید سرم . هر چیز گردی هم بیرون ببینی میگی توپ حتی یک بار به ماه تو آسمون گفتی توپ و توپ خودت میندازی و میگی گل گل . دانای من و خدارو شکر رفتار های بد مثل زدن و گاز گرفتن نداری و مامان خیلی خوشحاله .

پسرم شما عاشق بازی کردن هستی و خیلی خیلی ددری شدی از صبح تا شبم بیرون باشی خسته نمیشی بابا محمد کارش تموم شده یک ماهی هست خونه هست صبح ها که باید بری یک دوری بیرون بزنی بیایی حتما و تو خونه کسی حق نداره بشینه خیلی اخلاق بدی هست داری آقا رهام بگم از الان باید سرپا وایسیم با تو بازی کنیم خودت تنها نمیری بشینی یک گوشه یا تو اتاقت بازی کنی باید بابا یا من سرپا وایسیم باورت میشه ؟؟؟ ااگه بشینیم گریههههه و جیغات شروع میشه همچین پدر مادری هستیم ما قدر بدون مثلا اگه خودت با دوچرخت میخوایی بازی کنی میگی شما هم سرپا توپ بازی کنید حق ندارید بشینید گریهههههههههههههههه . غروب ها هم که میری پارک یا خونه مادربزرگ هات دیروز رفتیم خونه عزیز اعظم رفتیم تا سر چهار راه بیاییم هر اسباب بازی دم در هر مغازه ای میدیدی میخواستی حالا خودت با اسباب بازی های تو خونت بازی نمیکنی ها یک دوچرخه شبیه دوچرخه خودت دیدی دم در یک مغازه بود برای فروش گریههههههههههه که فکر میکردی مال خودت مدام میگفتی چرخ چرخ رفته بودی دوچرخه رو میکشیدی میبردی منم ازت گرفتم گذاشتم سر جاش تو هم جیغغغغغغغغغ داد تا خونه هزار تا چیز از دستت گرفتم به خدا عزیز هم همش میخندید ههههیییییییی. دیگه چیکار کنیم شما هر چی بگی همون میشه دیگه انگار .

چند روز پیش هم شیر گاز بنده رو نمیدونم چه جوری دراوردی بردی از تراس پرت کردی بیرون دیگه هم تا من خبر دار شدم پیدا نشد که نشد تازه این یک نمونشه از شکستن وسایل و اسباب بازی هات که بخوام بگم سه ساعت طول میکشه شیطون بلای من قربونت بشم دلم برات تنگ شده تازه نیم ساعته رفتی ها ولی دلم برات تنگیده .

راستی واکسن 18 ماهگیت هم زدی و خدارو شکر زیاد اذیت نشدی یک تب کوچولو کردی تو مردی قوی هستی واکسن که برای شما چیزی نیست اخه جون دلم .

دیگه برات بگم همه چی خوبه خوبه شما هم گل پسر هستی فقط اگه بد غذاییت رو بزاری کنار و خوب غذا بخوری و خودت هم بازی کنی دیگه محشر میشی مامان باید همیشه برات غذای مخصوص درست کنه و میکس شده بده بهت غذای میکس نشده رو نمیخوری حتی یک دونه برنج هر مهمونی هم میریم باید یک ظرف برات غذا ببرم عزیزم این اخلاقت هم درست شه ماه میشی ماه گل پسرم

دیگه مامان بره چند تا از عکسای جدیدت برات میزارم ببنی البته دو باره هم بردیمت اتلیه که هنوز اماده نشده عکسا اونا هم اماده بشه برات میذارم حتما بووووووووس

  پا تو کفش مامان کردی

**************************************************************

یادش بخیر منم بچه بودم همش سوار اینا میشدم

*******************************************************************

اینم پارک از بغل پارک که رد میشی میگی پاک پاک

*****************************************************************