رهام زندگی ما

مامان بدی بودم

1394/8/5 16:30
نویسنده : مامان رهام
282 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم خیلی خیلی شرمنده میدونم الان میگی چه مامان تنبلی ولی باور کن مامان به زرنگی من ندیدی عزیزم اصلا وقت نکردم بیام این چند وقته و برات بنویسم البته شما شازده کوچولو همه وقت منو گرفتی و من ناراضی نیستم خدا رو شکر میکنم که د رخدمت شما هستم چه خوب به ادم بگن مامانش اصلا وقت نمیکنه تو نت بیاد تو سایت های مختلف بره دیگه وقت نکنه تو کانال های مد بره تو کانال های ارایش و غیره بره چون داره به گل پسر رسیدگی میکنه و هیچ چیز برای من باارزش تر از این نیست .

عزیزم مامان یا به قول خودت (مانی) اخه قربونت برم به من نمیگی مامان نمیدونم چرا میگی (مانی) و به بابا هم میگی(ممد) همون محمد خخخخخخخخخ فدای اون شیرین زبونیت بشم . خلاصه از خرداد ماه یک سری درگیری های ذهنی داشتم نمیتونم بهت بگم در مورد چی بود خوب یا بدش هم خودم میدونم چون اصولا مامان کم پیش میاد کاری رو که با میل خودش انجام داده باشه ازش پشیمون شه کلا حتی در مورد فکر کردن هم همینه . ولی گذشت بالاخره الان کمی بهترم یعنی درگیری ذهنیم کمتر شده ولی بازم تو فکرم هست نمیدونم گاهی وقتا تو زندگی ادم مسایلی پیش میاد که بعدا خودت جا میخوری با خودت میگی هیچ وقت فکر نمکیردم برای من پیش بیاد همیشه فکر میکردم برای بقیه هست . میگن ادما همیشه فکر میکنند اتفاق ها تو زندگی بقیه میافته برای خودش نمیافته ولی این اشتباه . پسرم یک نصیحت برات دارم هیچ وقت تو زندگی در مورد کسی قضاوت نکن کاری رو که اون شخص انجام داده چه خوب چه بد چه گناه چه کار نیک تو جای اون ادم نبودی اون لحظه هیچ وقت قضاوت ناعادلانه نکن و پشن سرش حرف نزن چون خدا یک روزی که خودت هم باورت نمیشه تو رو میذاره جای اون همیشه اگر کسی هم پشت سر شخصی داشت حرف میزد میگفت طرف مثلا چه میدونم بی دین بوده اینکارو کرده طرف ریا کار بوده  طرف چاپلوس بوده طرف مومن بوده فقط بگو شما تو اون لحظه جای اون ادم نبودید پس  نمیتونید در موردش حرف بزنید و تصمیم بگیرید همین  چندین بار برای خود من اتفاق افتاده البته من از این عادت ها ندارم که در مورد مسایل مردم بشینم حرف بزنم زندگی خصوصی همه به خودشون ربط داره و ما حق دخالت نداریم حتی خواهر و برادر آدم مگر در مواقعی که ازمون مشورت بخوان و من یکی دو بار در مورد کسی قضاوت کردم که سرم اومد پس مطمن باش خدا خودش به همه حواسش هست البته قضاوت من هم تو فکر خودم بود نه اینکه در موردش حرف بزنم خدا از ذهن ما هم پس آگاه هست . خلاصه عروسی عمو مهدی هم که شهریور بود و درگیر خرید عروسی اینا بودیم و بعد خونمون جا به جا کردیم نمیدونم بهت گفته بودم یا نه بابا با عمو ها به صورت شراکتی یک ملک سه طبقه خریدن و دادن دست مستاجر که ایشاله بعدا بفروشیم خودمون یک خونه باهاش بخریم . ما هم از خونه قبلی جا به جا شدیم چون بابا گفت بدون ماشین سختمون هست پول پیش هم اونجا زیاد داده بودیم برای همین اومدیم محله عزیز اعظم اینا یک خونه خوب هم تونستیم پیدا کنیم گرفتیم و با بقیه پولش بابا یک 206 خرید که شما خیلی خیلی دوسش هم داری مبارکمون باشه . دیگه برات بگم این چند وقته هم بیشتر بابا خونه بود اوضاع کارکاسبی خیلی بد بود خودش هم اعصابش خیلی خورد بود چون دم عروسی عمو مهدی هم بود ولی بالاخره جور شد همه چی به خوبی تموم شد . تو شب حنابندان و عروسی ماشاله به شما نذاشتی ما بفهمیم عروسی کی بود حنا بندان کی بود بدون توقف فقط گریه میکردی میگفتی بغلم کنید و شما نرقصید این قدر گریه کردی که حتی نذاشتی یک دونه عکس با عمو یا با مامان بابا یا خودت تکی ازت بندازیم خیلیییییییییییییی گریه میکردی نمیدونم چت بود البته خوابت هم به هم ریخته بود شاید به خاطر اون بود چون حنابندان شهرستان بود و رفتیم اومدیم تهران البته سه روز هم فاصلش بود ولی خوب بچه بدی بودی دیگه . دیگه برات بگم بعد عروسی هم رفتیم موهات تقریبا کچل کردیم خیلی با نمک خوشگل شدی و همچنان شبیه خودم هستی خخخخخخخخخخخ . از کارهای شما بگم حالا

اول اینکه مامان شما رو از پوشک گرفته در 22 ماهگی و شما خیلی خیلی بچه خوبی بودی و همکاری کردی چون فقط روز اول بازت کردم و بهت گفتم رهام از این به بعد تو دستشویی باید جیش کنی و شما اون روز یکی دو بار جیش کردی رو فرش ولی از فرداش دیگه تا جیش داشتی میگفتی جیش . برخلاف اینکه فکر میکردم خیلی پروژه سختی هست و مدام استرس داشتم شما خیلی خوب همکاری کردی ازت ممنونم پسرم . البته از بس تو نوزادی اذیتم کردی فکر کنم دلت برات سوخت عشقم . دیگه همه اعضای خانواده رو میشناسی به اسم صدا میکنی و همه کلمات رو میگی فقط هنوز جمله نمیتونی بگی که اونم میگی هنوز وقتش نشده . گفتم بهت به مامان بابا چی میگی و بقیه رو هم میگی عزیز . اقا . بابا جون . مامان جون . عمو . عمه . خاله به خاله الهه میگی الاله . به دختر خاله پسر خاله ها میگی ابجی و داداش به سهیل پسر عمه هم میگی داداش به زن عمو افسانه میگی اسانه . بعد به زن عمو مهدی که کوچیک تره میگی زن ننو . به عمو داود میگی داود . به عمو مهدی که کوچیک تره میگی عمو کلا برعکس میگی . به پسر خاله مهدی هم پون بزرگ تره و شما دایی نداری میگی دایی . دیگه برات بگم ماشاله خیلی باهوش هستی و همه کارت خودت انجام میدی حتی کفش هات درمیای و یک بار هم تونستی بپوشی زیاد نمیگم اینجا که چشم نخوری . هزار الله اکبر بهت مامان جون چشم حسود بترکه . هوشت ببره به خاله الهه و خاله فاطمه دیگه همه چی تکمیله . چند روز پیش هم روز کودک بود مامان برات یک توپ بزرگ زرد خرید . عزیز اشرف یک ماشین بزرگ . عزیز اعظم هم قراره چون اسباب بازی زیاد داری لباس زمستونی برات بگیره الان که زوده البته . دیگه جون دلم همچنان شما غذای میکس شده میخوری و غذای سفره نمیخوری و مامان همیشه یک قابلمه برای شما سوا روی گاز داره و هر جا برم باید برای شما غذای مخصوص خودت ببرم خیلی اذیت میشم این طوری حتی برنج هم نمیخوری همه چی مثل سوپ باید میکس کنم بدم بهت . شیر خشک دیگه بهت نمیدم به جاش شیر پاستوریزه میدم . تو تابستون که ما رو کشتی با البالو عاشق شربت آلبالو شده بودی بهش میگفتی آلالو  وایییییییییییی همیشه یک شیشه آلبالو تو کیفم بود خونه عزیز ها هم که بود صبح تا شب میگفتی آلالو همه هم کلی میخندیدن ولی با تلاش بسیار مامان تونستم ترکت بدم از خوردنش بالاخره . دیگه عاشق سرلاک هستی مخصوصا سرلاک گندم خرما میشنی تو اشپزخونه میگی سللاک سللاک و قوطی شو نشون میدی قربونت برمممممممممممممممم شیر زبون من . خدا تو رو برام نگه داره . راستی دهه محرم هم تموم شد امسال لباس مشکی برات پوشیدم پارسال سقا بودی امام حسین نگه دارت باشه بر خلاف پارسال که کلی اذیتم کردی امسال بچه خوبی بودی و میگفتی زنجیر بعد هم میگفتی حوسین جانم و میزدی رو شکم خودت فدات بشم الهی . خدا پشت پناهت باشه دیگه عزیزم فعلا همینا از روزهای شما یادم بود که نوشتم عکس براتون میذارم همه ببینند پسرم چه شاه پسری شده .

ایشاله بتونم زود به زود بیام و برات بنویسم

دوست دارم

 

کادو روز کودک مامان

 

 

کادو روز کودک عزیز اشرف

 

 

ببین چند تا چرخ داری تازه 5 تاش هم خونه عزیز اشرف هست تا میری بیرون و از چرخ ها میبینی یکی میخری الان دیگه ما به صورت نامحسوس  شما رو از جلو این چرخ ها رد میکنیم که نبینی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)