رهام زندگی ما

رهام سقای امام حسین

سلاممممممم پسرم بازم معذرت به خاطر اینکه دیر به دیر میام اصلا وقت نمیکنم عزیزم وگزنه دوست دارم تند تند بیام برات مطالب و کارهای جدید شما رو بزارم عزیزم ماه محرم شروع شد پارسال این موقع شما توی دلم بودی و مامان داشت لحظه شماری میکرد برای دیدنت دیگه کم کم داشتم نزدیک میشدم به اینکه روی ماه تورو ببینم واییییییییی که نمیدونی ماه اخر بارداری چقدر دیر میگذره همه ماه ها به کنار ماه اخر هم به کنار هم ساعتش اندازه یک روزه مخصوصا برای کسی مثل من که بارداری سختی هم داشته باشه ولی خب به لطف خدا شما الان پیشمونی گل پسرم پارسال روز علی اصغر که بود یعنی روزی که حضرت علی اصغر (ع) که طفل 6 ماهه امام حسین (ع) بوده و امام حسین از کسایی که به جنگ با اون برخواست...
21 آبان 1393

عشق مامان کلی شیطون بلا شده و مروارید هم دراورده

سلامممممممم پسرم زندگیم خوبی مامان ؟ خخخخخخخخ   الان شما خوابیدی دیشب تا 4 صبح بیدار بودی واییییییییییی داشتم میمیردم از بی خوابی شما هم مشغول بازی     شب قبل و شبهای قیل هم همین طوری هستی تا 3 یا 4 صبح بیداری منم تا 11 صبح میخوابم فقط 7 ساعت اونم چه خوابی صد بار میونش بیدار میشی شیر میخوری صبح بابا میخواد بره سرکار با سرو صدای اون بیدار میشم کالا خیلی خسته هستم و کم خواب گریهههههههههههههه چرا زود نمیکیری بخوابی اخهههههه   عزیزم دو تا مروارید دیگه بالا چند روزه نوک زده بیرون مبارکتتتتتتت باشه اینو چند روزه دیدم که دیشب بابا یهو صدام زد گفت ببین یک دندون دیگه هم از پایین نیش زده الان به سلامت...
1 آبان 1393

اولین مسافرت رهام

سلاممممممممممم پسرم گل پسرم تاج سرم پسرم شما اولین مسافرتت هم رفتی با لطف خدا مامان جونم از اونجایی که مامان حسابی کسل شده بود و خیلی وقت بود یک مسافرت نرفته بودم یعنی فروردین 92 که مسافرت شمال رفتیم با خاله اینا و بعدش مامان فهمید تو رو داره دیگه مسافرت نرفته بودم و این چند وقت هم ماشاله با شیطونی های شما خیلی خسته شده بودم از بابا خواستم که ما رو ببره یک جایی و تصمیم گرفتیم با هم بریم به جزیزه زیبایی قشم که این شد اولین مسافرت پسرم . مامان هم سریع برای 9 مهر ماه یک تور رزرو کرد دوست مامان هم خاله یلدا باهامون اومد تنها نباشیم 4 تایی 8 صبح 9 مهر ماه رفتیم فرودگاه مهرآباد که با هواپیما بریم به سمت قشم خیلی استرس داشتم اون لحظه همش میترسی...
21 مهر 1393

رهام به تنهایی وایمیسه ولی هنوز راه نمیره

پسر خوشگلم دقیقا 93/05/04 بود برای اولین بار دستتو گرفتی به مبل و پاشدی الان دیگه میتونی کنار مبل یا میز به راحتی راه بری و هنوز خودت تنهایی واینمیسی یا قدم بر نمیداری دوست دارم زودتر راه بری ببینم چه جوری راه میری مامان قربون اون پاهای کوچولوت بشم الهی همیشه قدم های بزرگ تو زندگی برداری عزیزم قدم های موفقیت و تو راه راست قدم برداری مامان جون خدا پشتت باشه همیشه گل پسرم . چند تا عکس ازت میزارم گل پسرم شما عاشق لوازم خونه هستی عزیزم کافیه جارو برقی روشن باشه میایی میچسبی به جارو برقی تکون نمیخوری فقط ذوق میکنی یا کافیه در یخچال باز بمونه میایی از یخچال بالا میکشی ذوق میکنی عزیزم   لباسشوی نگووووووووو واییی عاشقشی فکر کنم میخوایی ...
25 شهريور 1393

رهام حرف میزنه و دو تا مروارید دیگه دراورده

پسر خوشگلم سلام مامانی ببخشید دیر به دیر برات مینویسم ماشاله این قدر شیطونی که فرصت هیچ کاری برام نمیزاری منم نمیتونم بیام از کارهای جدیدت بگم بالاخره امروز خوابوندمت تونستم بیام البته اگه الان بیدار نشی به محض اینکه ببینی من پای لپ تابم میایی شروع میکنی به کوبوندن رو کیبورد منم باید پاشم برم . عزیز مامان الان تقریبا 10 روزی میشه که به طور واضح سه تا کلمه رو میگی دد . دیدی . بابا گریهههههههههه مامان نمیگی میگی بابا قبلش بابابایی شرط بندی کرده بودیم من گفتم اول میگی مامان بابا گفت نه میگه بابا که من شرطو باختم نمیدونی چقدر ناز میشی وقتی اون دندون های کوچولو میندازی بیرون میگی دد. بابا مامان قبونت بره دو تا مروارید دیگه هم دراوردی پسر...
25 شهريور 1393

رهام عاشقه حمومه

پسرم حموم خیلییییییییی دوست داری تو حموم صدات در نمیاد کلییییییییی ذوق میکنی اب بازی میکنی   از بار اول که بردیمت حموم 10 روزت بود اون موقع تا الان یک بار هم گریه نکردی خدارو شکر اگه جاهای دیگه   شیطونی میکنی این جا ارومی . بعضی وقتا هم میری جلو در حموم وایمیسی میگی اوووم اوووم نمیدونم منظورت   چیه شاید میگی ببریمت حموم ولی خوب هر دقیقه که نمیشه بری حموم وقتی از حموم میایی این قدر   تو اب نشستی پاهات پیر شدن خخخخخخخخخ انشاله پیر شی پسرم   ...
26 مرداد 1393

رهام خیلی شیطون بلا شده

سلام پسرم ماشاله خیلی خیلی شیطون شدی عزیزم مامان از صبح تا غروب فقط باید بدو شما رو بگیره مدام میری این طرف اون طرف منم میترسم سرت بخوره خدایی نکرده جدایی فرصت هیچ کاری برام نمیزاری چند روز پیش رفته بودم دستشویی وقتی اومدم دیدم نیستی کلی این طرف اون طرف گشتم و داشتم از ترس میمردم که دیدم رفتی بین مبل ها قایم شدی صدات هم در نمیاد عزیزممممممممممم مامان قربونت بره اون گوشه رو خیلی دوست داری همش میری اونجا قایم میشی     رهام جون عاشقققق روروئک هستی با یک سرعتی میری که کسی بهت نمیرسه مخصوصا وقتی بابا   دنبالت میکنه بهت میگه واسا ببینم واسا ببینم جیغغغغغغغ میکشی در میری بابا هم دنبالت میکنه تو ذوق میکنی چ...
24 مرداد 1393

پسرم ماه هشت هم به سلامتی پر کرد

جوجو خوشجلم دیروز به سلامتی ماه هشت رو هم پر کرد انشاله 80 سالگیتو هم پر کنی عشق من بابا محمد هم رفته بود برات یک عالمه لباس های خوشگل خریده بود تو هم کلی ذوق کردی اخه قراره فردا ببریمت آتلیه ازت عکس بندازیم هووووووووووووورا اینم لباس هات . واییییییییییی کفشاشو ببین ...
5 مرداد 1393